مصاحبه اهورا با رتبههای برتر کنکور منحصرا زبان
خیلی از داوطلبین کنکور دوست دارند بدونند رتبه های برتر رشته ی مورد علاقشون چه کارایی کردند؟ چه برنامهای داشتند؟ دلیل موفقیتشون چی بوده؟ اصلاً چی شد که سراغ اون رشتهی خاص رفتند؟ و الان شرایطشون توی دانشگاه چه جوریه؟
گروه زبان اهورا برنامهای برای مصاحبه با بعضی از این رتبههای برتر و به اشتراکگذاری تجربیات اونها با مخاطبین کنکوریش داره.
اولین مصاحبهی ما با دو نفر از اعضای اصلی تیم اهورا که دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی هستند، انجام شد. خلاصهای از این مصاحبه رو برای شما یادداشت کردم که بتونید راحت و سریع به مطالب مورد نظرتون دسترسی پیدا کنید؛ البته توصیه میکنم فایل صوتی مصاحبه رو هم از دست ندید.
سری مصاحبههای کنکوری تیم اهورا در عصر یک روز برفی در کلاس شماره 140 دانشکدهی ادبیات دانشگاه شهید بهشتی، با "محمد محمودی" رتبهی 9 کنکور منحصراً زبان و "محمد حسین اقبالی" رتبهی 37 این کنکور، شروع شد.
- · چرا زبان انگلیسی رو انتخاب کردید؟
محمد حسین گفت: "زبان انگلیسی رو انتخاب کردم چون از همون اول علاقه داشتم و از پنجم ابتدایی که باهاش آشنا شدم به یادگیری زبان علاقه مند بودم. چیزیه که توش استعداد دارم و دوست دارم زبانهای جدید رو یاد بگیرم. تو کنکور منحصراً زبان، زبان انگلیسی رو انتخاب کردم، چون به ادبیات هم علاقه داشتم و تنها رشتهای که میتونستم در اون آثار بزرگ جهان رو به زبان خودشون بخونم، این رشته بود. حالا رشتههای دیگهای مثل زبان فرانسه یا آلمانی هم هستن که اونها هم ادبیات خاص خودشون رو دارن، اما چون من به عنوان یک نوجوون با ادبیات انگلیسی آشنا بودم، انگلیسی رو انتخاب کردم."
محمد گفت: "خب، ادبیات انگلیسی رشتهای بود که خیلی دوستش داشتم. راستش زمانی که من شروع به انگلیسی یاد گرفتن کردم، یعنی اولین باری که سر کلاس زبان رفتم حدود پونزده-شونزده سالم بود و خیلی برام سخت بود، چون قبل از اون هیچ چیزی از انگلیسی نمیدونستم. اما همین یاد گرفتن انگلیسی در سطح کلی و آشنا شدن با فرهنگ غرب باعث شد که زندگیم تغییر کنه. برای همین تصمیم گرفتم که ادبیات این زبان رو در یک دانشگاه خوب مثل شهید بهشتی دنبال کنم و الان هم خیلی از این تصمیم خوشحالم. هم از لحاظ شخصیتی و هم از لحاظ طرز فکر خیلی تغییر کردهم. همین تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی باعث شد که ذهنیتم نسبت به خیلی از مسائل تغییر کنه.
- · اگر برگردید به قبل، باز هم همین رشته رو انتخاب میکنید؟
با قاطعیت جواب دادند صد در صد.
محمد حسین: صد در صد دوباره ادبیات رو انتخاب میکنم.
محمد: آره، حتماً، صد در صد. با تمام وجودم دوست داشتم ادبیات انگلیسی بخونم و انتخابی بود که واقعاً دوستش داشتم ولی بستگی داره، چون من تو دبیرستان رشته انسانی خوندم و به خاطر همین اومدم ادبیات انگلیسی. اگه تو دبیرستان رشتهم ریاضی فیزیک بود، شاید الان کوانتوم فیزیک میخوندم چون به این حوزه هم خیلی علاقه داشتم. اما از انتخابم کاملا راضیام.
- · برای کنکورتون چه کارهایی کردید؟
شاید عجیب باشه، اما این دو نفر جوابهایی کاملاً عکس هم دادند.
محمد: خب، راستش من برنامهریزی خاصی واسه اینکه چه روزی چی بخونم نداشتم. یعنی همیشه توی زندگیم اینجوری بودم که وقتی که از خواب بیدار میشم، کاری که دوست دارم رو انجام میدم. از خواب بیدار میشدم، دستی به سرم میکشیدم و با خودم میگفتم خب، حالا برم فلان کتاب رو بخونم. من از بهمن ماه شروع کردم به خوندن برای کنکور و قبل از اون به دلیل مشکلی که برام پیش اومده بود، چیزی نخونده بودم. به خاطر عملی که روی پام انجام شده بود و مصدومیتم نمیتونستم جایی برم، آدم جدیدی رو ملاقات کنم یا برم مدرسه، سر کلاس یا حتی آموزشگاه زبان. همین موضوع باعث شده بود که انگیزه زیادی داشته باشم که کار جدیدی انجام بدم و کنکور رو برای خودم انتخاب کردم. بهمن ماه، تو آزمونهای قلمچی شرکت کردم. کانون برنامه خیلی خوبی داشت و من هم خیلی اهل رقابت بودم؛ دوستم "ناصر" رتبههای خیلی خوبی می آورد و من هم شخصاً همیشه دوست داشتم که توی کارهام بهترین و نفر اول باشم. جلو زدن از ناصر انگیزهای شد که بیشتر درس بخونم و در نهایت هم تونستم اون فرد رو پشت سر بذارم.
محمد حسین: من از اواخر مهر کارم رو کلید زدم و شروع به خوندن کردم؛ دلیلش هم این بود که وارد فضای مدرسه شدم و دیدم همهی بچهها، انسانیها و تجربیها، تو حس و حال کنکورن و دارن حسابی میخونن. دیگه سال چهارم بودیم و معلمها برامون در مورد کنکور حرف میزدن و از سالهای قبل مثال میآوردن. از رتبه های خوب کنکور میگفتن که قبلاً روی همین صندلی ها مینشستن و حرفهایی مثل این. از اواخر مهر قضیه کم کم برای من جدی شد و شروع کردم به خوندن. با خودم گفتم که خب کنکور هم چالشیه که باید پشت سر بذاریمش. اون اوایل با روزی دو سه ساعت خوندن شروع کردم؛ چون بیشتر از اون نمیتونستم بخونم و حوصلهم شدیداً سر میرفت. با اینکه همیشه نمرههام خوب بود اما درس، به خصوص دروس دبیرستان، چیزی نبود که من بهش علاقه داشته باشم. به هر حال، از اواخر مهر با برنامه ریزی، شروع به روزی دو-سه ساعت درس خوندن کردم. حالا اینجا تفاوت شخصیتی من و محمد تا حدودی خودش رو نشون میده. من شخصاً خیلی به برنامهریزی علاقه دارم، مثلاً اگه بخوام وارد یه کاری بشم اولین قدمی که بر میدارم اینه که گوگل میکنم "How to do something"، بعد میگم خب آهان، این کار رو باید اینطوری شروع کنم. خلاصه، شروع کردم به برنامه ریزی کردن. روزهای اول روزی دو سه ساعت میخوندم که مجموعاً میشد هفتهای 20 ساعت. این 20 ساعت رو طوری برنامه ریزی میکردم که مثلاً 4 ساعتش زبان تخصصی باشه، 4 ساعتش عربی باشه، 3 ساعتش ادبیات و 2 ساعتش دینی. بعد، کم کم و ماه به ماه، ساعت مطالعه روزانهم رو بیشتر کردم، تا نزدیکهای عید که دیگه تقریباً به فول تایم کنکوریم رسیدم. دیگه همون موقع بود که تمام وقتم، تمام وقت آزادم رو برای کنکور گذاشته بودم. بعد از عید که برای آزمونهای قلمچی ثبت نام کردم و تا زمان کنکور، حدوداً روزانه حداقل 8 ساعت 9 ساعت 10 ساعت مطالعه داشتم. این یه تصویر کلیه که میتونم از درس خوندنم برای کنکور بدم.
- · چه کارهایی رو به خاطر کنکور کنار گذاشتید؟
محمد: من خیلی کارها نکردم. عملاً جز پشت میز نشستن و مطالعهی کتابها کار خاصی نمی کردم. روی کاری که داشتم انجام میدادم خیلی حساس و دقیق بودم و یادمه که حتی به کوچکترین سروصدا و صحبت اعضای خانواده هم حساس شده بودم. در کنار این، خودم رو از تمام مراسم، مهمونی ها و تفریحات جدا و ارتباطاتم با دوستام رو هم قطع کرده بودم. اما این روال بعد از نوروز تغییر کرد، یعنی من قبل از نوروز به خودم قول داده بودم که خب بیرون نمیری، میشینی درس میخونی و هیچ کار دیگهای نمیکنی، اما نوروز که رسید، فهمیدم که دیگه بیش از حد داره بهم فشار میاد و همین داره تاثیر منفیای تو روحیهم میذاره. به همین خاطر حتی خرداد ماه هم دیگه درس نخوندم، یعنی عملاً پروسهی درس خوندن من از بهمن تا اردیبهشت ادامه داشت. هر شب حولوحوش ساعت 9 میخوابیدم تا فردا صبح ساعت 4 برای درس خوندن بیدار شم.
محمدحسین: من دقیقاً برعکس بودم و شب ها بیدار میموندم. شبها انرژیم بیشتر میشد، بیشتر فعالیت میکردم، زودتر مطالب رو میفهمیدم. البته اول هر دو حالت مطالعه در شب و صبح زود رو امتحان کردم، و بعد با یکیش رفتم جلو. صبحها بد اخلاق بودم و بی حس و حال.
- · برای کنکور استرس داشتید؟
محمد حسین: من استرس زیادی برای کنکور نداشتم، و کلاً کنکور رو به عنوان چیزی که دائم بالای سرم باشه و روی زندگیم سایه انداخته باشه، نمیدیدم. اینجوری نبود که تحت تاثیر فضای کنکور قرار بگیرم و مدام با خودم بگم اگه این اتفاق نیفته چی میشه، دقیقاً چیزی که خیلی از کنکوریها فکر میکنن. یکی از دلایل این موضوع شاید این باشه که تو مدرسه، من تنها کنکوری منحصراً زبان توی کلاسمون بودم و به همین خاطر توی اون فضا قرار نگرفتم و وقتی میدیدم که هم کلاسیهام دارن با استرس در مورد کنکور صحبت میکنن، من خودم رو یه جای دیگه می دیدم و با خودم میگفتم خب، من که جزو اینها نیستم. یه جورایی داشتم با خودم مسابقه میدادم. از مهر تا کنکور، چه از لحاظ کمی که ساعت مطالعه هست و چه از لحاظ کیفی، همیشه روند صعودی داشتم، چون داشتم با نسخه قبلی خودم مسابقه میدادم تا اون محمد حسین ماه قبل رو شکست بدم. اگه میخواستم با بقیه مسابقه بدم، استرس زیادی میگرفتم. یه میلیون آدم هستن که دارن تو این آزمون شرکت میکنن، از این یک میلیون، صد نفرشون ممکنه نابغه محض باشن و من اگه میخواستم با اونها مسابقه بدم، صد در صد شکست میخوردم، چون منم مثل محمد، آدم رقابتیای هستم و دوست دارم که همیشه برنده باشم. اما خب توی این فضا قرار نگرفته بودم. به بقیه بچههای کنکور منحصراً زبان توجهی نداشتم و همیشه با خودم مسابقه میدادم.
محمد: من قبل از نوروز با اینکه تو جو سنگینی بودم، ولی استرس نداشتم. دلیلش هم این بود من تو یکی از موسسههای شهرمون، مدرس زبان بودم و تقریباً همه من رو میشناختن. دانشآموزهای زیادی زیر دستم بودن، و اگه رتبه خوبی نمیآوردم خیلی عجیب بود، چون اونجا ادعا میکردم من مهارت اسپیکینگ خیلی خوبی دارم و بهترینام و کلا همیشه دوست داشتم اول باشم. از طرف خانواده هم یه مقدار فشار بود، اما تا قبل از نوروز تونستم روش کنترل داشته باشم. بعد از نوروز یه مقدار به خاطر این مسئله که اگه دانشگاه قبول نشم باید سربازی برم، استرس گرفتم. ولی خدا رو شکر تونستم با این استرس هم کنار بیام و حتی یه ماه قبل کنکور هر شب خواب میدیدم که رتبهم تک رقمی شده.
خب، برای اینکه بچهها متوجه بشن شما چطور به اینجا رسیدید، بگید با چه برنامهای درس میخوندید؟
محمدحسین: اگه بچه ها دوست دارن که با برنامه شروع کنن، یعنی اهل برنامهریزی هستن و جدی میخوان یه برنامه منسجم رو دنبال کنن، بدونن که هر کسی خودش میتونه بهترین برنامه رو برای خودش بریزه. کانون، مشاوره و دوستاتون میتونن براتون برنامه درسی بریزن، اما هیچکدوم به اندازهای که خودتونون، خودتون رو میشناسید شما رو نمیشناسن. مثلاً من به شخصه تو درس عربی واقعاً مشکل داشتم. وقتی خوندن برای کنکور رو شروع کردم میخواستم عربی رو صفر بزنم چون ازش متنفر بودم. توی مدرسه هم سر کلاسهاش اصلاً به درس توجه نمیکردم. اما موقع برنامهریزی، به این فکر کردم که خب، من اگه بخوام عربی رو کنار بذارم خیلی ضرر میکنم و نتیجه عکس میده. این یه چالشی بود که باید به جای تسلیم شدن، ازش میگذشتم. بالاخره عربی 25 تا سوال تاثیرگذار داره و درس دوم دفترچه سوالات هم هست. برای همین برعکس کاری که اول میخواستم انجام بدم، بخش بزرگی از برنامهم رو براش کنار گذاشتم.
محمد: عربی خیلی تاثیرگذاره ، چون اکثر بچههای زبان تو این درس ضعف دارن. خود من تو اولین آزمون کانون عربی رو 30 زدم. البته به خاطر اینکه عربیم خوبه، انتظار خیلی بالایی از خودم داشتم اما سوالات کنکور یه مقدار برام عجیب و غریب بودن. با مطالعه یه مقدار انگیزه خودم رو تو عربی بیشتر کردم و تونستم بالاخره خودم رو بکشم بالا. تو کنکور هم این درس رو 100 زدم. پس منم حرفی که محمدحسین زد رو تایید میکنم و توصیه میکنم که ببینید کجای کارتون بیشتر میلنگه تا بتونید اونجا رو درست کنید. مثلاً من تو انگلیسی مشکلی نداشتم، اصلاً انگلیسی عمومی رو نخوندم. ادبیات فارسی هم خیلی از وقتم رو گرفت، مخصوصاً به خاطر سوالات قرابت معنایی و... . خیلی روش کار کردم و تونستم از 20 درصد به 60-70 درصد برسم. با یه کم کار و تلاش همه چیز درست میشه. من به برنامه هفتگی کانون اعتماد داشتم، چون احساس میکردم کانون که 20 سالی هست که تو این زمینه کار میکنه، تجربه کافی رو داره و برنامهش حداقل برای درسهای عمومی جواب میده. درسهای تخصصی که منبع مشخصی ندارن رو دیگه خودت باید کار کنی و مشکل کنکور زبان تخصصی دقیقاً همینه. هدف ما تو تیم اهورا اینه که منابع رو در اختیار بچهها قرار بدیم تا بیشتر با این کنکور آشنا بشن، راحتتر کنکور بدن و رتبه بهتری بیارن، مخصوصاً بچه هایی که تو شهرهای دورافتاده و محرومتر زندگی میکنن و معمولاً اساتید، کلاسها و منابع خوبی ندارن. سعی میکنیم کاری کنیم تا همه بتونن به اون چیزی که واقعاً حقشون هست برسن.
محمدحسین: این که حالا تقریباً همه به اینترنت دسترسی دارن کمک بزرگیه. حالا هرجا که باشی، میشه با یه گوگل کردن ساده به مقاله های ما دسترسی پیدا کنی.
بزرگترین مشکل بچههای منحصرا:حالا چی بخونیم؟
محمدحسین: چی بخونیم اصلا؟ کدومو بخونیم؟ اشتباه نخونیم؟ چقد بخونیم؟ کدوم مبحثو از کجا بخونیم؟ هدف ما اینه که به همه این سوالات رو جواب بدیم. کاری که قصد داریم انجام بدیم اینه که لقمه رو برای بچههای زبان آماده کنیم (که البته اون هم کار آسونی نیست) و دیگه خودشون دست دراز کنن و بردارنش.
محمد: کار آسونی نیست، ولی کاریه که به نظر من حتماً جواب میده، چون اعضای تیم ما همه از بچههای دانشگاه شهید بهشتی، علامه طباطبایی و تهران هستن و سعی کردیم بهترین نیروها و بهترین رتبههای کنکور رو جمع کنیم تا منبع قابل اعتمادی برای بچههای کنکوری باشیم.
از آزمون های آزمایشیتون گفتید. میشه با جزئیات بیشتری توضیح بدید و بگید که آیا مشاور تحصیلی هم داشتید یا نه؟
محمد: همونطور که گفتم، تو آزمون های کانون شرکت میکردم که خیلی خوب بود و مشاور تحصیلی هم داشتم که هر ماه یکی دو بار باهام تماس میگرفت، در مورد وضعیتم میپرسید و بهم انگیزه میداد. ولی بهترین مشاور برای خودت، خودتی. توصیه من به بچهها اینه که ببینن چه هدفی دارن و با خودشون رقابت کنن، چون به نظر من همیشه میتونن خودشون رو شکست بدن.
محمدحسین: من هم از عید به بعد توی آزمونهای کانون شرکت کردم. از فروردین تا کنکور 7 تا آزمون داشتیم به اضافهی 3 تا هم آزمون جامع سنجش که اونها رو هم شرکت کردم. شرکت تو این آزمونها واقعاً خوبه چون حس رقابت با بقیه رو بهت میده. من تا قبل از عید فقط خودم رو میدیدم اما از عید به بعد دیدم که آدمهای دیگهای هم هستن که خیلی خوب دارن جلو میرن، و درصدهای بالایی رو چه تو عمومی و چه تو تخصصی به دست میارن.
محمد: فایدهی آزمون اینه که متوجه میشی که رقیبات فقط همکلاسیها و همشهریهات نیستن و با کلی آدم طرف هستی. شما باید حتماً قبل از کنکور تو این آزمونها شرکت کنید، حالا مهم نیست تو آزمونهای کجا و کدوم موسسه. نکتهی دیگه این که به نظر من بچهها نباید زیاد به خودشون فشار بیارن، چون اواخر کار کم میارن. من دیدم که این اتفاق برای چند تا از دوستام افتاد ؛ تابستون خیلی سفت و سخت و با فشار زیاد شروع کردن به درس خوندن و دیگه بعد از نوروز انگیزه نداشتن. من از بهمن شروع کردم، تا اردیبهشت رفتم جلو و خرداد هم فقط تست میزدم و استراحت کردم. به نظر من زیاد به خودتون فشار نیارید تا ذهنتون راحت باشه و کشش کنکور رو داشته باشه.
محمدحسین: کنکور هم مثل ماراتنه، اگه بیشتر از حد تمرین کنی، تو خود ماراتن جواب نمیگیری.
- · از چه منابعی برای دروس اختصاصی و دروس عمومی استفاده کردید؟
محمد: من به قوه ی زبان خودم و قدرت علمیای که داشتم اعتماد کردم. این، تو کنکور منحصراً زبان خیلی مهمه. کتابهای عمومی که مشخص بودن، گاج، کانون و باقی کتابهایی که برای تست زنی موجود هستن. برای زبان تخصصی متاسفانه هیچ منبعی موجود نبود، که ما به خاطر همین داریم منابع رو برای بچهها آماده میکنیم. از کتابهای کانون استفاده کردم، اما خیلی مفید نبودن، مثلاً یه کتاب گرامر 200 صفحهای رو میخوندی و نهایت فقط دو تا نکته ازش در میومد و کلی از وقتت تلف میشد. برای زبان تخصصی، باید بیشتر به قدرت خودشون تکیه کنن و مثلاً گرامرشون رو باید از منابع مختلف و پراکنده تامین کنن. هدف ما جمعآوری این نکات پراکندهست که بارها تو کنکورهای سالهای گذشته تکرار شدن.
محمدحسین: واسه ی عمومی با اینکه منابعش مشخصه اما به نظرم بچه های زبان باید با عمومیا یه جور دیگه رفتار کنن چون درس تخصصیشون، یه درس زبان تخصصیه که میخوان باهاش آزمون بدن که 70 تا سواله ولی عمومیا میشه برگ برنده ی اونا. تو رشتههای تجربی، انسانی و ریاضی درسهای تخصصی برگ برندهن و درس های عمومی رو از قبل درست میکنن یا مثلا رو عمومیاشون کمتر از تخصصیاشون کار میکنن، اما تو رشته زبان، درس های عمومی مثل عربی با وجود اینکه ضریبش 2 هست، حکم برگ رو برنده دارن. حتی به نظر من، مجموع زمانی که برای این 4 درس عمومی صرف میشه، باید بیشتر از زمانِ زبان تخصصی باشه، چون اکثر بچههای زبان، روی عربی و ادبیات کار نمیکنن. تو سایت اهورا مقالههای متنوعی درمورد منابع دروس عمومی عمومی در دسترسه که بهتون میگن برای هر درس چی بخونید و چطور بخونیدش.
- · چه منابعی رو توصیه نمیکنید بچهها بخونن؟
محمدحسین: یه منبع هست که سازمان سنجش معرفی میکنه و خیلی خنده داره "bridging the gap" یا "new bridging the gap". این دو تا منبع پیشنهاد و چاپ شده توسط خود سازمان سنجش هستن و واقعاً نمیدونم چرا معرفی میشن. تا حالا هیچ تستی از این کتابها مطرح نشده و این دو تا منبع اصلاً برای کنکور منحصراً زبان مناسب نیستن.
محمد: به نظر من بچهها باید ببینن تو چه زمینه ای قویتر هستن و وقتشون رو کمتر بذارند رو اون بخش. همونطور که گفتم، زبان عمومی رو نخوندم چون برام راحت بود و در عوض تمرکزم رو گذاشتم روی عربی و زبان تخصصی و ادبیات. تستهای دینی رو هم راحت میزدم، برای همین کمتر بهش میپرداختم. بیشتر سعی کردم روی چیزهایی که برام دشوارتر بودن، کار کنم.
- · حالا یک مقدار از فضای کنکور بیایم بیرون و بریم به سمت دانشگاه، از فضای دانشگاه چه تفاوتهایی با دبیرستان داره؟
محمد: خب خیلی متفاوته، اگه بخوام از لحاظ شخصیتی بگم، دانشگاه من رو عوض کرد. افرادی که تو دانشگاه باهاشون سر و کار داری، اکثراً آدمهای با سوادی هستن مخصوصاً اگه دانشگاه بزرگی مثل شهید بهشتی قبول شده باشی. دانشگاه، کتابخونهی بزرگ و جامعی داره که هر کتابی که دنبالش باشی رو میتونی اونجا پیدا کنی. با بچههایی آشنا میشی از رشتههای مختلف که از لحاظ فکری همسطح تو یا خیلی بالاتر از تو هستن. الان از لحاظ رفتار، گفتار، شخصیت و خیلی چیزهای دیگه، آدم متفاوتی هستم. توصیه میکنم تو انتخاب دانشگاه خیلی دقت کنید، دانشگاه خوب مهمتر از رشتهی خوبه.
محمدحسین: فضای دانشگاه با فضای دبیرستان کاملا متفاوته؛ محیط دبیرستان در مقایسه با چیزی که تو دانشگاه میبینید یه محیط بچگانهست. تصویری که من به شخصه از دانشگاه داشتم با این اتفاقی که افتاد متفاوت بود، توی دبیرستان به این فکر میکردم که خب، دانشگاه که برم همهی اساتید و همکلاسیها خوبن و همه چیز بر وفق مراده و امورات میگذره، اما روز اولی که اومدیم دانشگاه مشکل خوابگاه داشتیم تا بتونیم خوابگاهو پیدا کنیم، هم اتاقیها رو پیدا کنیم و... . انتظاراتی که ما از دانشگاه داشتیم، با واقعیت متفاوت بود. در کل اون چیزی که من میخواستم نشد. رویایی برای خودم درست کرده بودم که بهش برسم، به اون رویا رسیدم اما اون رویا واقعی نبود و اون اتفاقات نیفتاد. البته شاید دارم بدبینانه نگاه میکنم. با این وجود، خیلی از اساتید تو همهی زمینهها، چه ادبیات و چه زبان شناسی، واقعا آدمهای فرهیخته و دوست داشتنیای هستن. با همکلاسیها و آدمهای خیلی متفاوت آشنا شدم و کارهای متفاوتی کردیم و تیم اهورا رو توی همین دانشگاه شروع کردیم. اگه من و محمد با هم و با این همه آدم با استعداد تو دانشگاه آشنا نمیشدیم، هیچوقت نمیتونستیم اهورا رو شروع کنیم.
محمد: دانشگاه میتونه تو رو چندین درجه پختهتر کنه، اینجا یاد میگیری که روی پاهای خودت وایستی، اصلا یه آدم دیگه میشی. نکتهای که محمدحسین میگه هم درسته. نباید انتظار داشته باشی که وارد دانشگاه بشی و انیشتین بیرون بیای. الان که ترم 8 هستیم هم سر بعضی از کلاسها حس میکنیم فقط یک ساعت و نیم از وقتمون تلف شده. چون تو دانشگاه قرار نیست لزوماً استاد به تو چیزی یاد بده، خودت باید بری دنبال اون چیزی که میخوای. اکثر کلاسها خوب نیستن، ولی خود دانشگاه فضای خوبی داره، باید این دو تا مقوله رو از هم جدا کرد. ضمناً این یه مسئله عادیه که بعضی از بچهها که وارد دانشگاه میشن، با وجود علاقه زیادی که به اون رشته داشتن، تو یه مقطعی نسبت بهش دلسرد و بیعلاقه میشن.
- · حالا چرا دانشگاه شهید بهشتی؟
محمدحسین: انتخاب اول من دانشگاه تهران بود و انتخاب دومم بهشتی. بعد از اینکه بهشتی قبول شدیم، با محمد به دانشگاه تهران هم سر زدیم، اما اونجا، دانشکده زبان یه دانشکده جدا بود؛ یه ساختمون نوساز که شبیه یکی از دانشکدههای شهید بهشتی بود. خوبی دانشگاه بهشتی اینه که همهی دانشکدهها کنار هم هستن، یعنی همهی دانشگاه اینجاست. کلاً فضای شهید بهشتی ببیشتر به شخصیت من میخوره. دانشگاه تهران همه رتبه های برتر کشور هستن، اما خب بهشتی یه مقدار متفاوته. جو دانشگاه بهشتی اونطور نیست که همه شدیداً درگیر درس باشن، یعنی بچهها از هر رشتهای، فقط به فکر رتبهی برتر کنکورشون نبودن. خیلی از بچههای فیزیک هستن که رتبهشون خیلی عالی نیست، اما درسشون رو واقعاً دوست دارن.
محمد: من هم کاملاً راضیام که اومدم بهشتی و اگه هزار بار دیگه هم برگردم عقب، باز هم همین انتخاب رو میکنم. شهید بهشتی واقعا فضای متفاوتی با دانشگاه تهران داره. من رشتهها و دانشکدههای مختلفی رو توی دانشگاه تهران رفتم و دیدم. دانشکده زبان انگلیسیش رو هم من هم محمد حسین دیدیم. اصلاً با اینجا قابل مقایسه نیست، چه از نظر ساختمونی و چه از نظر کیفیت علمی. دانشگاه تهران یه مقدار جو سیاسی داره، وسط شهر هم هست و مشکلات خاص خودش مثل آلودگی و شلوغی و ترافیک و این چیزها رو داره. دانشگاه شهید بهشتی تو قسمت شمال غربی تهران قرار داره و شرایطش در مجموع بهتره.
- · خب، حالا بریم سراغ رشته. چون دوتاتون ادبیات انگلیسی میخونید، از رشتهتون برامون بگید و این که چه واحدهایی داره و واحدهای جذابش چی هستن؟
محمد: اسم دقیق رشته ما زبان و ادبیات انگلیسی هست. واحدهای دو سال اولش مربوط به تقویت سطح زبان شماست. برخلاف بقیه زبانها که مثلاً یک ترم فقط زبان آلمانی یا فرانسوی آموزش میدن، وقتی وارد این رشته میشی، باید بتونی روون انگلیسی صبحت کنی. اما به هرحال تو گرامر و زمینههای دیگه بهت کمک میکنن. برای ما که ادبیات میخونیم، دوسال اول اصلاً جذاب نبود. دوسال اول، دوستهای من تو رشتههای دیگه (مثلاً رشته برق) داشتن جون میکندن و درس میخوندن، من و محمد حسین پروژهمون این بود که امشب چه فیلمی ببینیم. از ترم 5 و 6 ادبیات شروع میشه و کار یه مقدار سخت میشه. باید شعرهای انگلیسی بخونی، با ادبیات غرب سر و کار داری، مسائل پیچیده ی فلسفی مطرح میشه، و اگه انگلیسیت قوی نباشه به مشکل میخوری. از بین درسهای خوبش هم میشه به نقد ادبی اشاره کرد. شعرهاش خیلی خوبه، رمان، داستان و تاریخش هم میتونن جذاب باشن.
- · برنامهتون برای آینده چیه؟
محمدحسین: با اینکه من خیلی اهل برنامه ریزی هستم، اما تو این زمینه هیچ ایدهای ندارم که میخوام برای آیندهم چیکار کنم. به اپلای، مقطع ارشد و زندگی آکادمیک فکر میکنم، اما نمیدونم که واقعاً میخوامشون یا نه. جز اینکه تا اونجایی که میتونم تو هر زمینهای تمام تلاشم رو انجام بدم و هیچ وقت کاری رو نیمهتمام نذارم، برنامهی خاصی برای آینده ندارم.
محمد: دقیقاً نمیدونم چی میشه، اما میدونم که اهل سفرم، شاید از آفریقا و مراکش شروع کنم. میخوام دنیا رو ببینم و تجربه کنم. شعارم هم واسه خودم اینه (خیلیها این شعار رو میدن و فقط در حد یه حرف باقی میمونه، اما من واقعا سعی میکنم که بهش پایبند باشم) "live life to the fullest" تا جاییکه میتونی از اون نعمتهایی که خدا بهت داده، استفاده کن. اگه امروز از چیزی محروم بودی، تلاش کن بهش برسی. جوری نباشه که بعد از چند سال حسرتش رو بخوری. من شخصاً سعی میکنم اینطوری زندگی کنم.
- · برای بهشتیای شدن چه توصیهای دارید؟
محمدحسین: روی دیوار دانشکدهی دندانپزشکی شهید بهشتی یه جمله از خود شهید بهشتی نوشته شده: "بهشت را به بها دهند نه به بهانه." یعنی هرکس به اندازهای که تلاش میکنه نتیجه میبینه. ما الان اینجا میخندیم و خوشحالیم، ولی دوران کنکور اینجوری نبود و واقعاً سختی کشیدیم. این که الان راحت و خوشحالیم به خاطر سختیهاییه که دوران کنکور کشیدیم.
محمد: توصیهی من اینه که اول از همه هدفشون رو دقیقا تعیین کنن. از خودشون بپرسن چرا میخوام برم دانشگاه شهید بهشتی؟ به نظر من هر کاری که تو زندگیت انجام میدی باید به خاطر خودت باشه، نه به خاطر معروف شدن و نظر مردم، چون توئی که داری اون رو انجام میدی. بچهها باید برای خودشون مشخص کنن که دنبال چی هستن. مثلاً اگه میخوای پولدار بشی، دانشگاه جای پولدار شدن نیست. ثروتمندترین آدمهای دنیا هم اکثراً درس رو کنار گذاشتن. البته دانشگاه محیط خوبی داره و میتونه بستر رو برای موفقیت مالی آماده کنه.
- · حرف و توصیه آخر؟
محمدحسین: حرف آخر اینکه ده تا نکته رو بخونن چون خیلی بهشون کمک میکنه و اینکه منتظر باشن، ما تو آینده قصد داریم کارهای دیگهای رو هم برای کنکور منحصرا زبان و بچههای مظلوم منحصراً زبانی انجام بدیم، چون واقعاً هیچ پشتوانهای ندارن و میخوایم کمکشون کنیم.
محمد: حرف من هم برای بچههایی که کنکور زبان دارن و در کل هر کسی که میخواد کنکور بده اینه که باید بدونید که از زندگی چی میخواید تا بعداً پشیمون نشید. به خودتون باور داشته باشید و امیدوارم همهتون موفق باشید.
+ با تشکر بسیار فراوان از انسیه معینیپور برای زحمتهای فراوانی که کشیدند.
با عضویت در کانال رسمی گروه زبان اهورا از آخرین مطالب در سریعترین زمان مطلع شوید.
-
نویسنده :
گروه زبان اهورا
- 87 نظر
- 43693 بازدید
نظرات خود را بیان کنید
امیرمحمد مقدم
ملیکا
آوا_nz
امیرمحمد مقدم
آوا_nz
محمد محمودی :
فاطمه خزاعی
محمد محمودی :
فاطمه
نگار
Mehdi
بهار
Ayda
بهار
سمیره
نرگس
مهسا
زهرا
مهسا
عارفه ایمانی
Reyhaneh
ارایانا
sepehr
فاطمه
reyhaneh
Reyhaneh
گروه زبان اهورا :
اسما
گروه زبان اهورا :
حانیه
گروه زبان اهورا :
انسيه معيني پور
گروه زبان اهورا :
Hasti
گروه زبان اهورا :
Hasti
گروه زبان اهورا :
maryam
گروه زبان اهورا :
هانیه
گروه زبان اهورا :
امیر صفری
گروه زبان اهورا :
افرا
گروه زبان اهورا :
مهشید
گروه زبان اهورا :
هانیه
Haniye
گروه زبان اهورا :
Zahra
Zahra
گروه زبان اهورا :
Haniye
گروه زبان اهورا :
پناه.ر
گروه زبان اهورا :
الهام مدنی
الهام
گروه زبان اهورا :
محمد
گروه زبان اهورا :
Zahra
گروه زبان اهورا :
Zahra
sara
گروه زبان اهورا :
مریم
گروه زبان اهورا :
مریم
گروه زبان اهورا :
نگار
گروه زبان اهورا :
گروه زبان اهورا :
شهلا
گروه زبان اهورا :
فاطمه
محمد محمودی :
آریا
گروه زبان اهورا :
فائزه
گروه زبان اهورا :
فاطمه
فاطمه
atisa
مریدی